مطالب میجیک

جایگاهی که در غرب برای زن تعریف شده، مردانه است – خبرگزاری آنلاین | اخبار ایران و جهان

به گزارش خبرنگار آنلاین، برنامه «چراغ» شبکه پنج این هفته میزبان سیده اسماء حسینی کارشناس ارشد فیزیک متولد مشهد مقدس است که در رشته فیزیک در تهران پذیرفته شده است. می فصل او پس از ازدواج با همسرش به کانادا نقل مکان کرد، او 5 سال در کانادا زندگی کرده و به تدریس پرداخته است.

حسینی گفت: در ابتدای تحصیل به عنوان یک جوان کمال گرا به دنبال زندگی آرمانی، شگفت انگیز، متفاوت و مرفه بودم و این نگرش که ایران و حجاب و حسن نیت برایم مفید و کافی نبود. مهاجرت. آنها در دنیایی جذاب تر و زیباتر نفس می کشند، دنیایی که من در رویاهایم پرورش داده ام. بنابراین پس از ازدواج با شوهرم، به کانادا رفتم تا همانطور که تصور می کردم وارد مدینه فاضله شوم. من در دبیرستان و دبیرستان چادری بودم، اما با ورود کامپیوتر و اینترنت به خانه هایم و همچنین ماهواره بین قبایل، چادر را تحت تأثیر این فضا رها کردم و کت شدم – در کانادا این کار را کردم. مال خودم. ترجیحاً طوری که لباسم به فرهنگ آن کشور نزدیک باشد و حتی گاهی اوقات فراتر از آن می روم. مهاجرت اولیه بسیار جذاب بود. احترام، زمان و نظم سیستماتیکی که در آن جذب شدم.

آرامش و آسایش؛ دنیای گمشده غربی

وی گفت: پس از مدتی زندگی در کانادا و ارتباط با افراد در محل کار و محیط زندگی. ام آنها بودند، و من برای مدت طولانی هنوز آرامش و رفاهی را که به دنبالش بودم پیدا نکرده بودم. با خودم گفتم برای خوشبختی و خوشبختی به این سبک زندگی روی آورده ام ام اما فشار کار و اینکه می خواهم هفته ای 40 ساعت تمام وقت کار کنم تا مزایای کارم را احساس کنم آزاردهنده است و انرژی زیادی از من می گیرد. از سوی دیگر، تمام تلاش من این بود که خودم را از جامعه خودم حذف کنم. من هیچ دوست ایرانی و مسلمانی ندارم و سفر نمی کنم. من حتی در انتخاب دوستان کانادایی تعصب خاصی دارم و با مهاجران چینی و ژاپنی دوست نمی شوم و فقط کانادایی های سفیدپوست دارم. با گذشت زمان، متوجه شدم که مردم در این جامعه حتی آرامشی را که من برای اولین بار به کانادا داشتم، نداشتند. ساعت بسیاری برای یافتن فرصتی برای سفر سخت کار می کنند. بنابراین فشار کار سخت برای او را دیدم. این باعث شد به اشتباهم پی ببرم زیرا در نگاهم می دیدم که همه چیز خوب و منظم است، اما در واقع در جای خود نبود، نه یک زن، نه یک مرد یا یک کودک. تصویری که من از زنان، از جمله دوستان و همکاران می‌بینم، این است که زنان نیز باید تمام وقت کار کنند و هزینه‌های زندگی مردان را به عهده بگیرند، و این مرا آزار می‌دهد، زیرا نمی‌آیم اجاره خانه را پرداخت کنم. ام پس یا این کار و اشتیاق را در دوستانم هم پیدا کنید می دیدم چون دیدم او هم از ازدواج و بچه دار شدن لذت می برد.

حجاب و قدرت نرم امنیت برای زنان

حسینی گفت: با تلنگری که من را برانگیخت متوجه شدم خیلی با خودم و محور زندگی درگیر شده ام. ام فقط منم ام. فقط به خودم نگاه کردم بی حجابی بیش از اینکه به من آزادی بدهد مرا درگیر کرده است، بنابراین تصمیم گرفتم حجاب داشته باشم و روسری بپوشم. در آن زمان با دقت متوجه اطرافیانم شدم که بیشتر روی مدرسه و محل کار لباس می پوشیدند، مثلاً یکی از همکارانم دستمالی به گردن می انداخت یا دیگری که پیراهن و جلو بلندتری می پوشید. آه تو او آن را می پوشد. ناگفته نماند با آزاد شدن فضا، مردها هم اهمیتی نمی دهند و همه چیز عادی می شود، اوایل که حجاب دارم، دوستانم یا دوستان همسرم از من مراقبت می کنند. گاهی اوقات از طرز لباس پوشیدنم احساس تحقیر می کنم. چون به آنها گفته ام که دیگر به آنها دست نخواهم داد و اکنون احساس می کنم قدرت دستانم نیست و آنها به من دسترسی ندارند. اول فکر کردم ممکن است نگاه عجیبی به جامعه داشته باشم اما برعکس در اتوبوس دیدم که به نشانه افتخار از روی صندلی بلند می شوند تا بنشینم و جنسش فرق می کند و. البته بهتره حتی ایرانی‌هایی که قبلاً آنجا بودند و من را نادیده می‌گرفتند، بعد از حجاب شرفیاب شدند. در کانادا با آن آشنا شدم فه ترازوی نامتعادل از حجاب سنگین تر است و حجاب یعنی امنیت آوار مورد توجه قرار نمی گیرد، توسط قانون اجرا شده پیشگیرانه نیست. مثلاً یک روز که مشغول تدریس بودم، یکی از شاگردانم گیج وارد شد و گفت من شب بیدار نیستم و در باشگاه هستم. بعد بهت میگم 14 سال بیشتر نداری و اجازه نداری همچین جایی بری! اما کارت شناسایی را از کیفش درآورد و گفت آن را به قیمت 100 دلار خریده است ام تا بتوانم در این جلسات شرکت کنم. یا حتی خودکشی بسیار رایج است و کارگاه های زیادی برای پیشگیری از آن برای دانش آموزان راه اندازی می شود. حتی احترام گذاشتن به پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ هم در قطارهای ایران مرسوم است، اما چنین چیزی نیست. از این قبیل موارد و بسیاری از قوانین وجود دارد که مانع از آن نمی شود و در عمل موفق نمی شود. به عبارت دیگر، در زندگی شخصی مفید نیست، همانطور که می بینیم در هر محله خانه سالمندان وجود دارد. به عبارت دیگر احترام به سالمندان مانند اختصاص صندلی برای سالمندان در وسایل نقلیه عمومی است و می توان گفت نوعی بی هویتی در قانون گذاری وجود دارد. علیرغم اینکه در قالب حقوقی مطرح می شود، هنوز تکلیف به قانون کم است.

حجاب وسیله ای برای مبارزه با تنفس است

حسینی در بخشی از سخنان خود خاطرنشان می کند: به نظر من حجاب ارزان است بسیار و دم دست بسیار ابزاری است که می توان از آن برای پا گذاشتن بر جسم و امیال نفس استفاده کرد. پنجاه درصد افراد جامعه یعنی زنان با حفظ حجاب و حجاب مقدس می توانند خواسته های نفسانی خود را ارضا کنند. اگر این اتفاق بیفتد، جامعه غربی به دلیل اقتصاد کشور به طور کلی، حداقل چیزی که من در کانادا می بینم، از جمله لباس، تبلیغات و زنان، از اقتصاد دور خواهد شد. می دور زدن. اگر زنان را از هر صنعتی (یعنی از تبلیغات رسانه ای) حذف کنیم، آن صنعت فلج می شود. اگر زنان از این نظام اقتصادی خارج شوند، سودی نخواهند برد. بر اساس قوانین غرب نیز مادی است نه ماوراء طبیعی، بنابراین محاکمه سیاست کلان این است که زنان به اهمیت و جایگاه حجاب پی نبرند و به خود و خواسته های نفسانی و مادی خود مشغول باشند. در حالی که من خودم مدتی است این را تجربه کرده ام. وقتی باردار بودم، یک لباس بلند و گشاد پوشیده بودم و با همسرم در ساحل نشسته بودیم که یک زن کانادایی با لحنی بسیار واضح با شوهرم صحبت کرد که این لباس است. آسان تر وقتی با من صحبت می کرد گفت: تو کلاه راحتی داری اما شوهرت را مجبور می کنی این کلاه را بپوشد؟! اما شوهرم گفت نه، او یک انتخاب داشت. یا در مدرسه، مادری از مدیر مجموعه پرسید که آیا نمی‌خواهد من معلم فرزندش باشم، و این یکی از مواردی بود که من را متعجب کرد.

موقعیتی که برای زنان در غرب ایجاد شده است مردانه است

حسینی در پاسخ به سوال مجری برنامه در باره ویژگی های غرب می گوید: ظاهری که غرب از دنیا ساخته شده است، صرف نظر از اخلاق، بسیار جذاب و درست است; نظم و هماهنگی آه تو یعنی همه چیز بر اساس برنامه و زمان و. چه بسا اگر لازم بود این احکام و قوانین در ایران نیز اجرا شود، جذابیت و نظمی داشته باشد. اما بسیاری از لایه های پنهان در غرب اطلاعی ندارند. چون دسترسی ندارند و نمی دانند اند از پس این همه نظم و جذابیت، بی نظمی پنهانی نهفته است. چون یک زن غربی ذاتاً می خواهد ازدواج کند و مادر شود. مثلا یکی از شاگردانم که قصد داشت حیوان خانگی بگیرد، وقتی علت را از او پرسیدم، گفت: برای نگهداری از یک یتیم به تعطیلات رفتم و عاشق مادر شدن هستم! اما چون رویا از من دور بود، مجبور شدم این کار را انجام دهم. اما من به او گفتم که اصلاً مجبور نیست کار کند. در ایران می توانید درس بخوانید و ازدواج کنید، بچه دار شوید و در عین حال مورد احترام باشید و حتی همسران قانونی هم می توانند خرج خانه داری و تربیت و مراقبت از بچه را بدهند و بسیار تعجب می کنند. می توان گفت جایگاهی که برای زنان در غرب ایجاد شده، مردانه است. زن با مرد مساوی مرد است، پس زن باید در آنجا بخواهد جای مرد را بگیرد. هفته ای 40 ساعت کار کردن، اجاره خانه، خرج بچه ها، شستن ظرف ها و مراقبت از بچه ها اصلاً وظیفه شوهرش نیست، چون بی فایده و بی فایده است، زن باید تمام وقت کار کند. مثل او باید درآمد داشته باشد تا در آن جامعه ارزشمند باشد! این کرامت انسانی زنان در غرب است.

ضروری است بر برنامه تلویزیونی چراغ در سومین فصل خود، یکشنبه ها و سه شنبه ها حوالی ساعت 22:00 از شبکه 5 سیما به چالش های هفتگی می پردازد و هر هفته نظرسنجی انجام می دهد.

دکمه بازگشت به بالا