مطالب میجیک

«ساکن خیابان بهشت»‌ به کتابفروشی‌ها آمد/قصه زنی در پزشکی قانونی – خبرگزاری آنلاین | اخبار ایران و جهان

به گزارش خبرنگار آنلاین ، رمان “ساکنان خیابان بهشت” نوشته مریم رجبی به تازگی توسط انتشارات هیلا منتشر شده و راهی بازار می شود.

این کتاب شامل داستان های اجتماعی و روانشناختی درباره زنان و مشکلات زندگی مدرن است. شخصیت های این داستان داستان رنج و دردشان را روایت می کنند. قهرمانان و داستان های زندگی هر شخص.

عشق و در عین حال در مباحث مطرح شده در این کتاب گنجانده نشده است. راوی زنی سی ساله است. وی یک پزشک قانونی موفق بود و در کودکی مشکلات و مشکلاتی را تجربه کرد که از بزرگسالی او را تحت تأثیر قرار داد. در شرایط فعلی ، به دلیل کار در زمینه پزشکی قانونی ، آنها با افراد دیگر روبرو می شوند و موضوعات مختلفی را می بینند ، اما او از شر …

“ساکنان خیابان بهشت” در 16 فصل نوشته شده است.

در این بخش از کتاب می خوانیم:

سعید خیلی خسته بود ، مثل دیشب لیلا خودکشی کرد. گیج و گیج. موهای گندم سیاه سفیدتر است. این دومین دود سیگار از شب قبل است ، اکنون ساعت پنج صبح است و من و سعید در اورژانس بیمارستان نشسته ایم. دکتر کشیک از من س whoال نکرد که چه کسی به بینی من ضربه زده و صورت من را ستوده است. این بسیار مهم است که او بداند همسر من بیچاره می شود و صورتش را برآمد. او فکر کرد بینی من شکسته و نیاز به گچ دارد. دکتر کشیک بینی من را گذاشت تا خونریزی متوقف شود ، سپس اشعه ایکس را در منظره یاب قرار داد و با نوک اتوماتیک به خط ظریف استخوان بینی اشاره کرد و گفت: “شکستن ، من باید گچ بزنم ، اما منتظر بمانید تا تورم بعدی بعداً بخوابد. “

سعید دیوار را خرد کرد و سپس از اتاق معاینه خارج شد. سرم گیج است ، اندازه فوتبال را حس می کنم و وزنم متناسب است. من بیرونم. سعید روی صندلی در اتاق انتظار اورژانس نشست. نشستم کنارش. گرافیک را روی زانوهایم گذاشتم و مدتی بی زبان ماندم. متوجه شدم پسر جوانی به همسر باردارش کمک می کند که روی ویلچر نشسته است. تامپون بینی من جایی برای مکیدن آن خون ندارد. خون از تامپون بیرون ریخت و قطره ای نمودار روی دامن من چکه کرد. او فریاد زد. به نظر می رسد قطره ای از شیر ریز آبی می چکد. سعید خون را با انگشتانش گرفت و انگشتانش را تا مهتاب روی سقف نگه داشت. انگشتش را برگرداند و به خون سرخ نگاه کرد. «از قلب خدا. “به این خون دماغ نگاه کن.”

این کتاب با 189 صفحه ، شمارگان 495 نسخه و قیمت 28000 نفر تام منتشر شده است.

دکمه بازگشت به بالا