خلاصه کتاب ماهیت اشراقی ( نویسنده صادق نیک پور )

خلاصه کتاب

خلاصه کتاب ماهیت اشراقی ( نویسنده صادق نیک پور )

کتاب «ماهیت اشراقی» اثر صادق نیک پور، تلاشی روشنگرانه برای بررسی دقیق موضع سهروردی در برابر مناقشه دیرینه اصالت وجود و ماهیت در فلسفه اسلامی است. این اثر با دقت نظر فلسفی، استدلال می کند که سهروردی را نمی توان به سادگی ذیل دیدگاه اصالت وجود یا اصالت ماهیت طبقه بندی کرد، بلکه موضع او از پیچیدگی و ظرافت های خاصی برخوردار است که نیازمند بازخوانی عمیق تر متون اشراقی است. نیک پور با تحلیل براهین و متون سهروردی، به تبیین این دیدگاه می پردازد که شیخ اشراق، با نفی اصالت وجود و در عین حال عدم پذیرش تمام عیار اصالت ماهیت، راهی متفاوت را در پیش گرفته است.

مناقشه اصالت وجود و ماهیت، یکی از بنیادین ترین مباحث در تاریخ فلسفه اسلامی به شمار می رود که بنیان های متافیزیکی بسیاری از مکاتب فکری را تشکیل داده است. این بحث به پرسشی اساسی می پردازد: در واقعیت خارجی، کدام یک اصیل است؟ وجود، که به هستی یک شیء اشاره دارد، یا ماهیت، که به چیستی و ذات آن شیء دلالت می کند؟ این پرسش، فلاسفه بزرگ پس از ابن سینا را به دو جریان اصلی تقسیم کرد: اصالت وجود و اصالت ماهیت. در این میان، موضع شهاب الدین سهروردی، بنیان گذار حکمت اشراق، همواره محل بحث و تفسیرهای گوناگون بوده است. برخی او را اصالت ماهیتی دانسته اند، در حالی که برخی دیگر در این انتساب تردید کرده اند. کتاب «ماهیت اشراقی» نوشته صادق نیک پور، گامی مهم در جهت روشن ساختن این ابهامات و ارائه تفسیری نو از دیدگاه سهروردی است.

درباره نویسنده: صادق نیک پور

صادق نیک پور، از جمله پژوهشگران و اساتید معاصر فلسفه اسلامی است که تمرکز ویژه ای بر حکمت اشراق و اندیشه های شهاب الدین سهروردی دارد. او با تسلط بر متون اصلی فلسفه اشراق و نیز آشنایی با مباحث معاصر فلسفه، توانسته است آثاری تألیفی و تحلیلی ارائه دهد که به فهم عمیق تر و دقیق تر اندیشه های سهروردی کمک می کند. نیک پور با رویکردی نقادانه و تحلیلی، به بررسی مواضع مختلف در سهروردی شناسی می پردازد و تلاش می کند تا از قرائت های سطحی و تقلیل گرایانه پرهیز کند. کتاب «ماهیت اشراقی» نیز حاصل سال ها پژوهش و تعمق او در نظام فکری شیخ اشراق است که با ارائه براهین و شواهد متقن، تصویری متفاوت از موضع سهروردی در بحث اصالت وجود و ماهیت ارائه می دهد. جایگاه علمی و دقت نظر صادق نیک پور در حوزه فلسفه اسلامی، به ویژه در مطالعات سهروردی شناسی، به این اثر اعتبار و اهمیت ویژه ای بخشیده است.

بنیان های فکری: نگاهی به شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی

شهاب الدین یحیی سهروردی، معروف به شیخ اشراق و شیخ مقتول، یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین فلاسفه تاریخ ایران و جهان اسلام است. او در قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی) زیست و بنیان گذار مکتب فلسفی اشراق بود که به مثابه پلی میان فلسفه مشاء (عقل گرایانه) و حکمت خسروانی ایران باستان و نیز عرفان و شهود، عمل می کند. فلسفه اشراق، برخلاف فلسفه مشاء که بر مبنای عقل و استدلال محض استوار است، بر اهمیت نور، شهود، و تجربه درونی در کنار برهان عقلی تأکید می کند. در نظام سهروردی، نور یک مفهوم کلیدی و بنیادین است که هستی، معرفت، و تمام مراتب وجود را تبیین می کند. از نورالانوار، یعنی سرچشمه مطلق نور، تا انوار عرضی و جوهری، همه چیز در این نظام با واسطه نور درک می شود.

تفاوت اساسی حکمت اشراق با فلسفه مشاء، در روش شناسی و مبانی متافیزیکی آن ها نهفته است. در حالی که مشائیان به تحلیل مفاهیم و موجودات با تکیه بر استدلالات منطقی و مباحث وجودی می پردازند، سهروردی به بعد اشراقی و حضوری معرفت توجه دارد. او معتقد است که ادراک حقیقی تنها از طریق حضور و شهود حاصل می شود و نور به عنوان عامل این حضور، نقش اصلی را ایفا می کند. این تمرکز بر نور و ماهیت نوری انوار، ارتباط تنگاتنگی با بحث اصالت وجود و ماهیت پیدا می کند، زیرا در نظام سهروردی، هویت موجودات نه از طریق وجود، بلکه از طریق ماهیت نوری آن ها تبیین می شود.

مسئله محوری کتاب: بازخوانی اصالت وجود یا ماهیت در اندیشه سهروردی

بحث اصالت وجود یا ماهیت، از پیچیده ترین و محوری ترین مسائل در فلسفه اسلامی است که در پی کشف حقیقتِ اولی و بنیادینِ واقعیت است. اصالت وجود به این معناست که وجود، حقیقت عینی و محقق در خارج است و ماهیت تنها اعتباری ذهنی یا عارض بر وجود است. در مقابل، اصالت ماهیت قائل به اصالت چیستی و ذات اشیاء است و وجود را امری اعتباری یا عارض بر ماهیت می داند. این مناقشه، به ویژه پس از ابن سینا و با ظهور مکاتب فکری میرداماد (که به اصالت ماهیت گرایش داشت) و ملاصدرا (که اصالت وجود را بنیان نهاد)، به اوج خود رسید.

دیدگاه های سنتی در مورد سهروردی، اغلب او را در دسته اصالت ماهیتی ها قرار داده اند. این تلقی بر اساس برخی عبارات سهروردی است که بر نفی زیادت خارجی وجود بر ماهیت و اعتباری بودن مفهوم وجود تأکید دارد. فلاسفه ای چون میرداماد و تا حدودی ملاصدرا (هرچند با احتیاط)، سهروردی را به دلیل این تأکیدات، در اردوگاه اصالت ماهیت قرار داده اند. دلیل اصلی این انتساب، رویکرد سهروردی به وجود است که آن را مفهومی ذهنی و فاقد مصداق خارجی می داند و برخلاف مشائیان، معتقد به این است که وجود، امری زاید بر ماهیت در خارج نیست. این برداشت باعث شده تا بسیاری از شارحان و محققان، او را در مقابل اصالت وجودی ها، قائل به اصالت ماهیت تلقی کنند.

با این حال، فرضیه اصلی صادق نیک پور در کتاب «ماهیت اشراقی» این است که سهروردی را نمی توان به سادگی و به طور مطلق در هیچ یک از این دسته بندی ها جای داد. نیک پور استدلال می کند که دیدگاه سهروردی، ظریف تر از آن است که بتوان آن را صرفاً اصالت ماهیتی نامید. او نشان می دهد که هرچند سهروردی اصالت وجود را نفی می کند، اما این به معنای پذیرش مطلق اصالت ماهیت نیز نیست. دلیل این موضع گیری نیک پور، در تحلیل دقیق تر متون سهروردی و درک عمیق تر مبانی فلسفه اشراق نهفته است. او معتقد است که سهروردی در پی طرح یک نظام فکری است که ورای این دوگانگی سنتی عمل می کند و مبانی آن، بر اساس نور و شهود، رویکردی متمایز را در پیش می گیرد.

صادق نیک پور در ماهیت اشراقی بر این باور است که سهروردی را نمی توان به سادگی در دسته بندی اصالت وجودی یا اصالت ماهیتی جای داد؛ زیرا موضع او، با وجود نفی اصالت وجود، به معنای پذیرش مطلق اصالت ماهیت نیز نیست و از پیچیدگی خاصی برخوردار است.

استدلال های اصلی صادق نیک پور در ماهیت اشراقی

صادق نیک پور در کتاب «ماهیت اشراقی» با براهین متقن و تحلیل دقیق متون سهروردی، به تبیین موضع ویژه شیخ اشراق در مسئله اصالت وجود و ماهیت می پردازد. دو بخش عمده استدلال های او، شامل نفی اصالت وجود از دید سهروردی و چالش نفی اصالت ماهیت از دید اوست.

نفی اصالت وجود از دید سهروردی

سهروردی در نظام فکری خود، به شدت بر اعتباری بودن مفهوم وجود تأکید دارد و معتقد است که وجود نمی تواند مصداق خارجی و عینی داشته باشد. دلیل عمده او برای این موضع، «برهان تسلسل» است. سهروردی استدلال می کند که اگر مفهوم وجود اصیل و عینی باشد، باید خود آن نیز در خارج موجود باشد و موجودیت یابد. اما موجود یعنی امری که دارای وجود است. در این صورت، برای موجودیت یافتن «وجود اول»، به «وجود دوم» نیاز داریم و این وجود دوم نیز برای موجودیت یافتن، به وجود سومی نیازمند است و الی غیرالنهایه. این فرایند بی پایان به تسلسل می انجامد که از نظر منطقی محال است. بنابراین، سهروردی نتیجه می گیرد که وجود نمی تواند امری عینی و اصیل باشد، بلکه تنها یک مفهوم ذهنی و اعتباری است که ما به ماهیات موجود در ذهن نسبت می دهیم. از این رو، هرگاه از وجود سخن می گوییم، در واقع به موجود بودن ماهیت اشاره داریم و نه به یک واقعیت مستقل و اصیل در خارج.

چالش نفی اصالت ماهیت از دید سهروردی (با وجود تأکید بر ماهیت)

با وجود اینکه سهروردی اصالت وجود را نفی می کند و به نظر می رسد به اصالت ماهیت گرایش دارد، نیک پور استدلال می کند که موضع او پیچیده تر است و نمی توان او را صرفاً اصالت ماهیتی دانست. سهروردی بر «زیادت ذهنی وجود بر ماهیت» تأکید می کند و در عین حال «زیادت خارجی» را نفی می کند. این به آن معناست که در ذهن ما، ماهیت (چیستی) و وجود (هستی) دو مفهوم متمایز هستند، اما در واقعیت خارجی، وجود چیزی اضافه بر ماهیت نیست. این نکته به اشتباه به اصالت ماهیت تفسیر شده است، اما نیک پور نشان می دهد که سهروردی با این کار، در پی تثبیت اصالت ماهیت نیست.

اهمیت «ماهیات» در نظام فکری سهروردی و «هویت ماهوی انوار» نکته کلیدی دیگری است. سهروردی، کل نظام هستی را یک نظام نوری می داند و انوار را همان ماهیات حقیقی موجودات می شمارد. هویت و تشخص هر موجودی در حقیقت به ماهیت نوری آن بازمی گردد. در کتاب «مونس العشاق»، سهروردی به «تشخص ماهیات» می پردازد و بیان می کند که ماهیات، خود در خارج متعیّن و متشخص هستند، نه اینکه وجودی زاید بر آن ها موجب تشخصشان شود. این امر ممکن است به اصالت ماهیت تعبیر شود، اما نیک پور توضیح می دهد که منظور سهروردی از این تشخص، به معنای اصالت هستی بخش ماهیت نیست، بلکه به معنای عدم نیاز ماهیت به امری زاید بر خود برای تشخص است.

در نهایت، تمایز ذهنی ماهیت و وجود در آرای سهروردی، با اینکه به نفی وجود خارجی زاید بر ماهیت می انجامد، لزوماً به اصالت ماهیت به معنای صدرایی آن منجر نمی شود. سهروردی در پی بیان این حقیقت است که در خارج، آنچه هست، ماهیت است و وجود، مفهومی است که بر این ماهیات حمل می شود و واقعیت مستقلی ندارد. این دیدگاه، نه تنها با اصالت وجود ملاصدرا متفاوت است، بلکه با اصالت ماهیت میرداماد نیز که قائل به اصالت ماهیت به عنوان امری مستقل از وجود است، فرق دارد. نیک پور نشان می دهد که سهروردی ورای این دسته بندی های سنتی، به دنبال تبیین هستی از منظری اشراقی است که در آن، حقیقت هستی، نوری و شهودی است و در قالب مفاهیم وجود و ماهیت به تنهایی نمی گنجد.

مفاهیم کلیدی و براهین مطرح شده در کتاب (بسط و توضیح)

کتاب «ماهیت اشراقی» برای تبیین موضع سهروردی، به تحلیل عمیق چندین مفهوم و برهان کلیدی می پردازد که در ادامه بسط داده می شوند:

مقولات در فلسفه اشراق

مقولات، چارچوب های فکری هستند که فیلسوفان برای طبقه بندی و درک واقعیت از آن ها استفاده می کنند. در فلسفه اشراق سهروردی، مقولات نقش مهمی در تبیین چیستی ماهیات ایفا می کنند. سهروردی مانند ارسطو و ابن سینا، به مقولات عشره (ده گانه) اعتقاد دارد، اما نحوه درک و تبیین آن ها در نظام نوری او متفاوت است. در فلسفه اشراق، مقولات به ماهیت گره می خورند؛ یعنی هر ماهیتی در ذیل یک مقوله قرار می گیرد و این ماهیات هستند که اصالت دارند و مقولات نیز بر اساس آن ها تبیین می شوند، نه بر اساس وجودی که سهروردی آن را اعتباری می داند. این رویکرد به مقولات، ماهیت محور بودن نظام فکری او را بیشتر آشکار می سازد.

تشکیک در فلسفه اشراق

تشکیک به معنای وجود مراتب مختلف برای یک حقیقت واحد است. در فلسفه ملاصدرا، تشکیک عمدتاً در وجود است؛ یعنی وجود یک حقیقت واحد است که دارای مراتب شدت و ضعف است. اما در فلسفه اشراق سهروردی، تشکیک نه در وجود، بلکه در ماهیات و انوار است. سهروردی به «تشکیک تفاضلی در ماهیت» قائل است. به این معنا که انوار دارای مراتب مختلفی از شدت و ضعف هستند، اما این مراتب به تفاوت در ماهیت نوری آن ها بازمی گردد، نه به شدت و ضعف وجودی. هر نور، ماهیت خاص خود را دارد و این ماهیت است که متفاضل است. این تفاوت اساسی، سهروردی را از ملاصدرا متمایز می کند و نشان می دهد که او حتی در بحث تشکیک نیز از موضع اصالت ماهیتی خود (به معنای خاص اشراقی) عدول نمی کند.

مفهوم جعل و مجعولیت ماهیت

جعل به معنای «ایجاد» یا «قرار دادن» است. در فلسفه اسلامی، بحث از مجعولیت ماهیت یا وجود از اهمیت بالایی برخوردار است. اصالت وجودی ها معتقدند که وجود مجعول است، یعنی خداوند به اشیاء وجود می بخشد. اما در دیدگاه سهروردی، مفهوم «مجعولیت ماهیت» مطرح می شود. سهروردی معتقد است که آنچه توسط علت ایجاد می شود، ماهیت است، نه وجود. وجود امری اعتباری است که بر ماهیت عارض می شود. بنابراین، خداوند ماهیات را جعل می کند و این ماهیات هستند که به خودی خود محقق می شوند. این دیدگاه، ماهیت را در جایگاه مرکزی قرار می دهد و بر استقلال آن از مفهوم وجود تأکید می کند.

برهان قسطاس و برهان زیادت وجود

سهروردی برای اثبات اعتباری بودن وجود و نفی اصالت آن، از براهین مختلفی استفاده می کند. «برهان قسطاس» یکی از این براهین است که در آن سهروردی به بررسی مفهوم «شیء» و «وجود» می پردازد. او استدلال می کند که «شیء» چیزی جز ماهیت نیست و «وجود» وصفی است که بر آن حمل می شود و مستقل از آن نیست. به عبارت دیگر، قسطاس یا معیار سنجش واقعیت، ماهیت است. «برهان زیادت وجود» که پیشتر به آن اشاره شد (تسلسل در موجود بودن وجود)، نیز از براهین اصلی سهروردی برای نفی اصالت وجود است. سهروردی به این نتیجه می رسد که اگر وجود امری عینی باشد، باید زاید بر ماهیت باشد، اما در خارج هیچ زیادت عینی وجود بر ماهیت را نمی پذیرد و این زیادت را تنها ذهنی می داند.

نظریه اصالت تجلی خداوند

در فلسفه اشراق، هستی به معنای تجلی نور خداوند است. نورالانوار، که همان ذات باری تعالی است، از طریق تجلیات خود، مراتب مختلف هستی را پدید می آورد. این «نظریه اصالت تجلی خداوند»، با بحث اصالت ماهیت و وجود ارتباط عمیقی دارد. از دیدگاه سهروردی، آنچه در عالم تحقق می یابد، تجلیات نوری و ماهیات نوری هستند. هستی اشیاء در حقیقت همان نورانیت آن هاست و این نورانیت، چیزی زاید بر ماهیت آن ها نیست. بنابراین، اصالت تجلی خداوند به معنای اصالت ماهیات نوری است که از ذات باری تعالی فیضان یافته اند. این دیدگاه، بر خلاف اصالت وجودی که وجود را عین حقیقت می داند، حقیقت را در تجلیات ماهوی نورانی می بیند.

نقدهای احتمالی و جایگاه کتاب در سهروردی شناسی معاصر

کتاب «ماهیت اشراقی» صادق نیک پور با ارائه تفسیری نو از موضع سهروردی در بحث اصالت وجود و ماهیت، تأثیر قابل توجهی بر سهروردی شناسی معاصر گذاشته است. این اثر، چالشی جدی برای دیدگاه های سنتی محسوب می شود که سهروردی را صرفاً اصالت ماهیتی می دانند. نیک پور با دقت در متون و براهین شیخ اشراق، به ظرافت هایی اشاره می کند که پیش از این کمتر مورد توجه قرار گرفته بودند و نشان می دهد که موضع سهروردی فراتر از دسته بندی های رایج است. این نوآوری، زمینه را برای بازنگری در فهم کلی از فلسفه اشراق و جایگاه آن در تاریخ فلسفه اسلامی فراهم می کند.

با این حال، مانند هر اثر فلسفی عمیق و نوآورانه ای، ممکن است دیدگاه های مطرح شده در این کتاب نیز با نقدها و واکنش هایی از سوی دیگر فلاسفه و پژوهشگران مواجه شود. برخی ممکن است همچنان بر تفسیر سنتی از سهروردی پافشاری کنند و برخی عبارات یا براهین او را به گونه ای دیگر تفسیر نمایند. به عنوان مثال، ممکن است این سوال مطرح شود که اگر سهروردی نه اصالت وجودی است و نه اصالت ماهیتی، پس موضع او را چگونه باید تعریف کرد و این موضع چه تبعاتی برای مباحث متافیزیکی دارد؟ یا ممکن است این نقد مطرح شود که تفکیک میان «نفی اصالت وجود» و «عدم پذیرش اصالت ماهیت مطلق» تا چه حد در متون سهروردی پشتیبانی می شود و آیا این تفکیک به معنای ایجاد یک مقوله سوم در بحث اصالت است یا خیر؟

با وجود این نقدهای احتمالی، نقاط قوت و نوآوری های اصلی این کتاب انکارناپذیر است. «ماهیت اشراقی» با ارائه تحلیلی دقیق و نظام مند از براهین سهروردی، به ویژه برهان تسلسل و مفهوم تشخص ماهیات، به فهم عمیق تر خواننده از استدلال های شیخ اشراق کمک می کند. این کتاب نه تنها به دانشجویان و پژوهشگران کمک می کند تا با دیدگاهی متفاوت به آثار سهروردی بنگرند، بلکه به غنای مباحث سهروردی شناسی در ایران و جهان نیز می افزاید. نیک پور با رویکردی انتقادی و در عین حال همدلانه با متن سهروردی، راه را برای پژوهش های آتی در این زمینه هموار می سازد و اهمیت بازخوانی متون کلاسیک با نگاهی تازه را برجسته می کند. این اثر به عنوان یک منبع معتبر و قابل ارجاع، در میان کتاب های فلسفه اسلامی جایگاهی شایسته یافته است.

نتیجه گیری

کتاب «ماهیت اشراقی» صادق نیک پور، نقطه عطفی در سهروردی شناسی معاصر به شمار می رود. این اثر با تحلیل های دقیق و براهین محکم، به این نتیجه گیری قاطع می رسد که شهاب الدین سهروردی، بنیان گذار حکمت اشراق، در جدال کهن اصالت وجود و ماهیت، موضعی منحصر به فرد و متفاوت اتخاذ کرده است. نیک پور به وضوح نشان می دهد که سهروردی، با استناد به براهینی چون تسلسل در مفهوم وجود، اصالت وجود را نفی می کند. اما این نفی، به معنای پذیرش مطلق و بی چون و چرای اصالت ماهیت نیست، بلکه او با تأکید بر هویت ماهوی انوار و تشخص ذاتی ماهیات در آثاری چون «مونس العشاق»، ساختاری فکری را ارائه می دهد که فراتر از دوگانگی های سنتی قرار می گیرد. سهروردی معتقد است ماهیات، خود به خود متشخص و موجودند و نیازی به وجودی زاید بر خود برای تحقق خارجی ندارند.

اهمیت این رویکرد جدید در فهم دقیق تر فلسفه اشراق بسیار بالاست. با این تفسیر، می توان پیچیدگی های نظام سهروردی را بهتر درک کرد و از تقلیل او به یکی از دو دسته اصالت وجودی یا اصالت ماهیتی پرهیز نمود. این دیدگاه، به فلاسفه و پژوهشگران این امکان را می دهد که به جای قرار دادن سهروردی در قالب های از پیش تعیین شده، به ماهیت و منطق درونی اندیشه او پی ببرند. کتاب «ماهیت اشراقی» نه تنها یک خلاصه، بلکه یک تحلیل عمیق و یک رویکرد پژوهشی نوین است که دریچه ای تازه به سوی فهم شیخ اشراق می گشاید. مطالعه کامل این اثر ارزشمند، برای تمامی علاقه مندان به فلسفه اسلامی، حکمت اشراق و مباحث بنیادین متافیزیک، به شدت توصیه می شود تا با دیدگاه های صادق نیک پور و تحلیل های او از آرای سهروردی، آشنایی کامل یابند.

دکمه بازگشت به بالا