وکلای دادگستری را تهدید کنید،کتک بزنید، حتی بُکشید اینها هیچ پناهی ندارند، جز قانون

دادگستری

وکیل جعفر آقایی کشته شد، حسن محمدزاده کارآموز وکالت در استان بوشهر کشته شد، رسول کهپایه زاده از تهدید به مرگ توسط قاتلان جعفر آقایی خبر داد، فرزانه زیلابی به زندان محکوم شد، موج جدیدی به نام وکلا به دادسرای امنیت، عبدالله حمله کریم لاهیجی افرادی که ناشناس در محل روزنامه … اعلام می کنند; تیراندازی یک وکیل ضد انقلاب با اسلحه به سمت امین الله صفایی، وکیل دادگستری یاسوج.

آنچه در متن فوق آمده، گزیده ای از عناوین روزنامه ها و خبرگزاری ها است که در آن به انواع حمله و تهدید علیه وکلا اشاره شده است. ماجرای بی تفاوتی مستمر برخی نهادها و مراجع دولتی نسبت به وکالت و تهمت های مکرر صدا و سیما به اعضا. کانون وکلااین داستان غم انگیزی است و بیان آن هدفی جز احیای این زخم کهنه بین من و هموطنان عزیزم راه آهن ندارد. یک مدافع بی دفاع ما پذیرفته ایم که چاره ای جز خود نداریم در این نظام و سازمان تنها صدایی که با وجود صداقت لهجه و مستند به قانون شنیده نمی شود، فریاد سربازان عدالت خواهی این کشور است..

من و برخی از همکارانم به درست یا نادرست معتقدیم که; عامل اصلی برخی از این حملات و تهدیدها خود او بود که از تصمیم مجمع تشخیص مصلحت نظام خوشحال بود.وکیل با توجه به اینکه وی همان قاضی است، آخرین امید و خواسته این مصوبه هنگام مواجهه با افسر حفاظت دادگستری درب دادگاه حاضر شد، KTP امان را با باد در هوا نشان می دهیم تا افسر مربوطه کیف را چک نخواهد کرد، پس از گذراندن وکیل و معاینه فیزیکی، نوبت به درخواست بخشی دیگر از همان مثال من و آقای حکیم می رسد که مجوز حمل تلفن همراه است. که البته برخلاف نیروهای خدماتی دادگاه و مدیران و کارمندان دادگاه، هدیه این دادگاه به او داده می شود. بال های فرشته عدالت فقط در کیف وکیل و طبق دستورالعمل صادره از سوی برخی مقامات امنیتی با خط قرمز ضخیم ظاهر می شود. وکلا مجاز به صحبت با تلفن همراه نیستند،با متخلفان برخورد خواهد شد، صورتجلسه به مراجع ذیربط اعلام خواهد شدبگذریم که این دو امتیاز بی نظیر زمانی که در مرز سیستان و بلوچستان حادثه ای رخ داد یا حمله روس ها به اوکراین و یا حادثه شاهچراغ و… از وکلا گرفته شد و صرفا واکنش اعتراض من بود. و مال من دوستان در گروه هستند می توان نتیجه گرفت مجازی است که آن هم به شوخی های بد و انواع کنایه ها محدود می شود!

این یکی از هزاران درد و مشکلی است که من و دوستانم هر روز با آن روبرو می شویم، اما ماجرایی که در شهر کناراتخته برای دوست عزیزم جناب آقای. عیسی جوکار اتفاق افتاد، خاص و عجیب است که جز با دیدن اسناد و مدارک نمی توان آن را باور کرد!!

مطالب زیر برگرفته از اجازه آقای جوکار است. این ادعاها به مراجع قضایی از جمله دادگاه انتظامی قضات اعلام شده است:

… مدارک الکترونیکی وکالت مچاله شده و پاره شده همچنان در تعارض موجود است و درخواست کتبی من برای ملاقات با قاضی.

ناامید دادگاه را ترک کردم، هنوز به میدان شهر نرسیده بودم که دادگاه مرا برای پیگیری موضوع به دادگاه احضار کرد. به صحن برگشتم، در طبقه اول به جز کارمندانی که در نمازخانه مشغول آماده شدن برای نماز بودند، کسی نبود، منتظر ماندم و پس از صحبت با آنها و تایید مراجعه مجدد، به طبقه دوم رفتم. به محض اینکه به وسط سالن رسید، آقای رئیس دادگاه عمومی …. با عصبانیت به سمت من آمد. دفعه دوم که سلام کردم چیزی نگفت بعد خیلی عصبانی وارد یکی از اتاق ها شد و به کارمند زنگ زد، دو سه قدم دنبالش رفتم. می خواست در را ببندد، در اتاق از قبل بسته بود که گفتم آقای رئیس جمهور: شما هستید که به من گفتید برگرد. خواهشمند است تکلیف پرونده مدارک را روشن کنید و اجازه دهید شورا طبق قانون به وظایف خود عمل کند زیرا حدود 40 هزار ذی نفع و مدعی این پرونده منتظر پاسخ وکیل هستند. اما او گفت فعلا جوابی ندارد. دوباره اعتراض کردم که مردم منتظر جواب من هستند، شغل من چیست؟ اما در را محکم به سینه ام کوبید. با دست چپم در را گرفتم و گفتم آقای قاضی اینطوری رفتار با ارباب رجوع نیست. به پناه عدالت رفت، در این لحظه با زانوی چپش ضربه ای به شکم زد، کمی عقب رفتم و روی صندلی وسط سالن نشستم، حالت تهوع و ضعف داشتم، از اتاق بیرون آمد و سر سربازان و کارمندان فریاد زد که نامشخص و بی احترامی است، از دادگاه بیرون رانده شد. سرباز اومد سمتم و گفت بلند شو بریم بیرون دادگاه. گفتم من به عنوان یک وکیل از موکلانم دفاع می کنم، هیچ تخلف و جرمی مرتکب نمی شوم. حتی کتف سرباز را بوسیدم و گفتم: اگر دستور درست است، انجامش بده. سپس به زور متوسل شد و خواست مرا از پله ها پایین بیاورد. من را با دو سه نفر دیگر به داخل سالن کشید و به لبه پله ها برد.

پس از اعزام به بیمارستان و با تاخیر نیم ساعته و به دلیل مراجعه برخی از بزرگان منطقه، کمک های اولیه و البته خارج کردن خون از صورت و دهانم به من داده شد. در بیمارستان فردی مانع مصاحبه یکی از خبرنگاران منطقه با من شد و او را با تهدید از سالن بیرون انداخت.(به نقل از مطلبی که آقای عیسی جوکار ارائه کرده است)

وکیل-شیراز

دکمه بازگشت به بالا